آیه 23 سوره اسراء
<<22 | آیه 23 سوره اسراء | 24>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و خدای تو حکم فرموده که جز او را نپرستید و درباره پدر و مادر نیکویی کنید و چنانکه یکی از آنها یا هر دو در نزد تو پیر و سالخورده شوند (که موجب رنج و زحمت تو باشند) زنهار کلمهای که رنجیده خاطر شوند مگو و بر آنها بانگ مزن و آنها را از خود مران و با ایشان به اکرام و احترام سخنگو.
و پروردگارت فرمان قاطع داده است که جز او را نپرستید، و به پدر و مادر نیکی کنید؛ هرگاه یکی از آنان یا دو نفرشان در کنارت به پیری رسند [چنانچه تو را به ستوه آورند] به آنان اُف مگوی و بر آنان [بانگ مزن و] پرخاش مکن، و به آنان سخنی نرم و شایسته [و بزرگوارانه] بگو.
و پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر [خود] احسان كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو، در كنار تو به سالخوردگى رسيدند به آنها [حتى] «اوف» مگو و به آنان پَرخاش مكن و با آنها سخنى شايسته بگوى.
پروردگارت مقرر داشت كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. هرگاه تا تو زنده هستى هر دو يا يكى از آن دو سالخورده شوند، آنان را ميازار و به درشتى خطاب مكن و با آنان به اكرام سخن بگوى.
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هرگاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
قضى: قضاء در اصل به معنى فيصله دادن و محكم كردن است. به معنى حكم و بيان و مانند آن نيز آيد، آن در آيه به معنى حكم كردن است.
كبر: (بر وزن عنب): پيرى.
اف: كلمه اى است كه با آن اظهار تنفّر و انزجار مى شود. چون انسان چيزى را مكروه دارد در مقام اظهار كراهت مى گويد: افّ. راغب گويد: آن در اصل هر چيز تنفّرآور است مانند چرك و ناخن گرفته شده و در مقام اظهار تنفر به كار رود. آن فقط سه بار در قرآن مجيد آمده است: اسراء/ 23، انبياء/ 67 احقاف/ 17.
تنهرهما: نهر (بر وزن عقل): راغب، شدت را در آن قيد كرده است. لا تَنْهَرْهُما: با آنها تندى مكن و با فرياد مران. طبرسى فرمايد: «لا تزجرهما باغلاظ و صياح».
نزول
ابن عباس گوید: این آیه درباره سعد بن ابى وقاص نازل گردیده است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ قَضى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا كَرِيماً «23»
جلد 5 - صفحه 39
پروردگارت مقرّر داشت كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو نزد تو به پيرى رسيدند، به آنان «اف» مگو و آنان را از خود مران و با آنان سنجيده و بزرگوارانه سخن بگو.
نکته ها
در احاديث، در مورد احسان به والدين بسيار سفارش شده و از آزردن آنان نكوهش به عمل آمده است:
پاداش نگاه رحمت به والدين، حج مقبول است. رضايت آن دو رضاى الهى و خشم آنان خشم خداست. احسان به پدر و مادر عمر را طولانى مىكند و سبب مىشود كه فرزندان نيز به ما احسان كنند. در احاديث آمده است: حتّى اگر تو را زدند، تو «افّ» نگو، خيره نگاه مكن، دست بلند مكن، جلوتر از آنان راه نرو، آنان را به نام صدا نزن، كارى مكن كه مردم به آنان دشنام دهند، پيش از آنان منشين و پيش از آنكه از تو چيزى بخواهند به آنان كمك كن. «1»
مردى مادرش را به دوش گرفته طواف مىداد، پيامبر را در همان حالت ديد، پرسيد: آيا حقّ مادرم را ادا كردم؟ فرمود: حتّى حقّ يكى از نالههاى زمان زايمان را ادا نكردى. «2»
از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله سؤال شد: آيا پس از مرگ هم احسانى براى والدين هست؟ فرمود: آرى، از راه نماز خواندن براى آنان و استغفار برايشان و وفا به تعهّداتشان و پرداخت بدهىهايشان و احترام دوستانشان. «3»
مردى از پدرش نزد پيامبر شكايت كرد. حضرت پدر را خواست و پرسش نمود، پدر پير گفت: روزى من قوى و پولدار بودم و به فرزندم كمك مىكردم، امّا امروز او پولدار شده و به من كمك نمىكند. رسول خدا صلى الله عليه و آله گريست و فرمود: هيچ سنگ و شنى نيست كه اين قصه را بشنود و نگريد! سپس به آن فرزند فرمود: «انت و ما لك لا بيك» تو و دارايىات از آنِ پدرت هستيد. «4»
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». تفسير نمونه.
«3». تفسير مجمعالبيان.
«4». تفسير فرقان.
جلد 5 - صفحه 40
در حديث آمده است: حتّى اگر والدين فرزند خود را زدند، فرزند بگويد: «خدا شما را ببخشد» كه اين كلمه همان «قول كريم» است. «1»
احسان به والدين، از صفات انبياست. چنانكه در مورد حضرت عيسى عليه السلام، توصيفِ «بَرًّا بِوالِدَتِي» «2» ودر مورد حضرت يحيى عليه السلام «بَرًّا بِوالِدَيْهِ» «3» آمده است.
والدين، تنها پدر و مادر طبيعى نيستند. در برخى احاديث، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه السلام پدر امّت به حساب آمدهاند. «4» همچنان كه حضرت ابراهيم، پدر عرب به حساب آمده است. «5» «مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ» «6»
اگر والدين توجّه كنند كه پس از توحيد مطرحند، انگيزهى دعوت فرزندان به توحيد در آنان زنده مىشود. «قَضى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»
پیام ها
1- توحيد، در رأس همهى سفارشهاى الهى است. «قَضى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ»
2- خدمتگزارى و احسان به پدر و مادر، از اوصاف موحّد واقعى است. «أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»
3- فرمانِ نيكىبه والدين مانند فرمانِ توحيد، قطعى ونسخنشدنى است. «قَضى»
4- احسان به والدين در كنار توحيد و اطاعت از خداوند آمده است تا نشان دهد اين كار، هم واجب عقلى و وظيفهى انسانى است، هم واجب شرعى. «قَضى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»
5- نسل نو بايد در سايهى ايمان، با نسل گذشته، پيوند محكم داشته باشند.
«أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»
6- در احسان به والدين، مسلمان بودن آنها شرط نيست. «بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»
«1». كافى، ج 2، ص 157.
«2». مريم، 39.
«3». مريم، 14.
«4». «أنا و علىّ ابوا هذه الامّة». بحار، ج 16، ص 95.
«5». تفسير نورالثقلين.
«6». حج، 78.
جلد 5 - صفحه 41
7- در احسان به پدر و مادر، فرقى ميان آن دو نيست. «بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»
8- نيكى به پدر ومادر را بىواسطه وبه دست خود انجام دهيم. «بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»
9- احسان، بالاتر از انفاق است و شامل محبّت، ادب، آموزش، مشورت، اطاعت، تشكّر، مراقبت و امثال اينها مىشود. «بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»
10- احسان به والدين، حدّ و مرز ندارد. «بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» (نه مثل فقير، كه تا سير شود، وجهاد كه تا رفع فتنه باشد و روزه كه تا افطار باشد.)
11- سفارش قرآن به احسان، متوجّه فرزندان است، نه والدين. «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» زيرا والدين نيازى بهسفارش ندارند و به طور طبيعى به فرزندان خود احسان مىكنند.
12- هرچه نياز جسمى وروحىِ والدين بيشتر باشد، احسان به آنان ضرورىتر است. «يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ»
13- پدر و مادر سالمند را به آسايشگاه نبريم، بلكه نزد خود نگهداريم. «عِنْدَكَ»
14- وقتى قرآن از رنجاندن سائل بيگانهاى نهى مىكند، «أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» تكليف پدر و مادر روشن است. «وَ لا تَنْهَرْهُما»
15- هم احسان لازم است، هم سخن زيبا و خوب. إِحْساناً ... قُلْ لَهُما قَوْلًا كَرِيماً (بعد از احسان، گفتار كريمانه مهمترين شيوهى برخورد با والدين است.)
16- در احسان به والدين و قول كريمانه، شرط مقابله نيامده است. يعنى اگر آنان هم با تو كريمانه برخورد نكردند، تو كريمانه سخن بگو. «وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا كَرِيماً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَرِيماً «23»
وَ قَضى رَبُّكَ: و حكم فرمود پروردگار تو اى پيغمبر بر جميع مكلفان حكمى ثابت و محكم. أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ: به آنكه مىپرستيد يعنى تو و امت تو پرستش منمائيد مگر ذات الهى را كه خداوند به حق است، زيرا عبادت غايت تعظيم، و آن سزاوار نيست مگر براى ذاتى كه در غايت عظمت باشد. وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً: و حكم فرمود خدا به اينكه نيكوئى كنيد به پدر و مادر نيكوئى كردنى.
تبصره: وجه مناسب بين امر به عبادت خدا و برّ به والدين:
1- چون سبب وجود حقيقى انسانى، ايجاد سبحانى، و سبب تربيت ظاهرى، والدين باشند؛ لذا ابتدا امر به تعظيم موجد حقيقى، و بعد امر به تكريم موجب ظاهرى شد.
2- موجود، يا قديم يا محدث، و واجب است معامله انسان با خداوند قديم به تهليل و عبادت، و با محدث به تجليل و شفقت، و لذا فرمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: التّعظيم لامر اللّه و الشّفقة على خلق اللّه، و سزاوارترين خلق به محبت، والدين باشند به سبب زيادتى انعام ايشان.
3- اشتغال به شكر منعم واجب باشد عقلا، و منعم حقيقى ذات احديت الهى و سپاسدارى او به عبادت است، و منعم مجازى والدين و شكر آنها به محبت باشد، و لذا فرمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم من لم يشكر النّاس لم
جلد 7 - صفحه 354
يشكر اللّه «1» و هيچكس از خلايق ذيحقتر بر انسان در عالم طبيعت نباشد غير از والدين، و سير تربيت و نشو و نماى انسانى شاهد بزرگى است بر اين مطلب.
إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ: اگر البته برسد نزد تو بزرگسالى و زيادتى سن و پيرى. أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما: يكى از پدر و مادر يا هر دو، يعنى به حدى پير شوند كه محتاج خدمت تو شوند. فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍ: پس نگوئيد مر ايشان را كلمه «اف» كه آن را مىگويد كسى كه از چيزى به تنگ آيد يا بر او گران گردد.
حاصل آيه آنكه: هرگاه رسيدند والدين نزد تو به حالت ضعف و عجز در آخر عمر، چنانچه تو بودى نزد آنها به اول عمر، در اين هنگام مكلف فرموده خداى تعالى در حق ايشان به پنج چيز:
1- آنكه «اف» نگوئيد، تخصيص نهى از «اف» به كبر سن با آنكه در جميع اوقات منهى است، به جهت آنست كه احتياج والدين به تعهد و تفقد در اين وقت بيشتر است، و هرگاه گفتن كلمه «اف» موجب عقوق باشد، پس دشنام دادن و زدن به طريق اولى حرام و منهى باشد به دليل مفهوم موافقت.
نوع دوم: وَ لا تَنْهَرْهُما: و زجر مكن و بانگ مزن بر ايشان، و سخن آنها را جواب درشت باز مده و مخالفت قولشان مكن بر وجه رد و تكذيب.
نوع سوم: وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا كَرِيماً: و بگو مر ايشان را سخن نيكو از روى ادب و حرمت، يعنى ايشان را به اسم و نام مخوان، بلكه بگو پدر جان و مادر جان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَرِيماً «23» وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً «24» رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما فِي نُفُوسِكُمْ إِنْ تَكُونُوا صالِحِينَ فَإِنَّهُ كانَ لِلْأَوَّابِينَ غَفُوراً «25»
ترجمه
- و حكم كرد پروردگار تو كه عبادت نكنيد مگر او را و احسان كنيد بپدر و مادر احسان كردنى هر گاه برسد نزد توبه پيرى يكى از آن دو يا هر دوشان پس مگوى مر آن دو را اف و از خود مران آن دو را و بگوى مر آن دو را گفتارى پسنديده
و بزير آور براى آندو بال فروتنى را از مهربانى و بگو پروردگار من رحمت كن آندو را چنانچه تربيت نمودند مرا در كوچكى
پروردگار شما داناتر است بآنچه در باطن شما است اگر باشيد از شايستگان پس بدرستيكه او باشد مر باز گشت كنندگان را آمرزنده.
تفسير
- خداوند حكم قطعى فرموده بآنكه عبادت نكنند بندگان جز او را و بآنكه احسان نمايند بپدر و مادر احسانى را كه سزاوار باشد بمقام آن دو و اولاد چون بعد از حقّ خداوند حقّى ببزرگى حقّ آن دو نيست و فرموده اگر برسند يكى از آن دو يا هر دو به پيرى در حاليكه محتاج بكفالت و حمايت ولد باشند در
جلد 3 صفحه 352
مقابل آن دو كلمه اف را كه دلالت بر ملالت و كدورت دارد بر زبان جارى منما و مران آن دو را به بلند نمودن صوت خود از صوت آن دو و باجابت ننمودن ملتمس و متوقع آن دو و مجادله نمودن با آن دو و امثال اينها كه منافى با انتظار و توقعاتشان باشد بر حسب امكان بلكه گفتگو كن با ايشان بگفتار خوب خوش شايسته پسنديده نزد عقلاء و مردم با ادب و مانند مرغ كه جوجه خود را در زير بال جاى ميدهد فروتنى و ذلّت را شعار خود قرار ده براى پدر و مادر و آن دو را بمهربانى در كنار خود گير و در كنف حمايت خويش جاى ده و بگو پروردگارا رحم فرما بر آن دو برحمت باقيه خود و اكتفا نفرما برحمت فانيه خويش چنانچه آن دو مرا كه بنده توام تربيت نمودند و ارشاد كردند در كودكى برحمت و مهربانى در كافى و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون بپدر و مادر نظر كنى مگشاى دو چشم خود را بروى آن دو مگر برحمت و رقت و بلند مكن صداى خود را از صداى آنها و نه دست خود را بالاى دست آنها و مگذار قدم خود را جلوتر از قدم آنها و فرمود اگر خدا ميدانست كمتر از كلمه اف را هر آينه نهى ميفرمود از آن و آن كمترين مرتبه عقوق است و در كافى زياد فرموده كه از عقوق آنستكه فرزند بر پدر و مادر به تندى نگاه كند و بقيّه اخبار اين باب در سوره بقره ذيل آيه الّذين ينقضون عهد اللّه گذشت پروردگار شما داناتر است از خود شما بآنچه در باطن نفوس شما است از قصد احسان و اسائه بپدر و مادر و حسن سلوك با آنها و اخلاص در اعمال و غير اينها و اگر در واقع خوش نفس و نيك اعتقاد و نيكو كردار و موصوف بصلاح باشيد و احيانا قصور يا تقصيرى در اداء وظائف براى شما روى دهد و توبه كنيد خداوند گناه توبه كنندگان را ميآمرزد و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اوّاب توّاب متعبّد است كه از گناه خود رجوع نموده و نيز عيّاشى ره از آنحضرت نقل نموده كه آنها توبه كنندگان متعبّدانند و ذكر شرط صلاح ظاهرا براى اشاره بآنستكه حسن سلوك با پدر و مادر و رجوع از گناه ناشى از صلاح واقعى و طينت پاك است.
جلد 3 صفحه 353
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ قَضي رَبُّكَ أَلاّ تَعبُدُوا إِلاّ إِيّاهُ وَ بِالوالِدَينِ إِحساناً إِمّا يَبلُغَنَّ عِندَكَ الكِبَرَ أَحَدُهُما أَو كِلاهُما فَلا تَقُل لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنهَرهُما وَ قُل لَهُما قَولاً كَرِيماً «23»
و حكم فرمود پروردگار تو و دستور داد براي جميع مكلفين اينكه عبادت نكنيد مگر او را و بوالدين پدر و مادر احسان كنيد و هر آينه اگر نزد تو يكي از آنها بپيري و بزرگي رسيدند يا هر دو آنها پس نگو بآنها كلمه اف را و آنها را دور از خود نكن و بگو از براي آنها كلام محترمانه وَ قَضي رَبُّكَ كلمه قضي در آيات اطلاق بر معاني شده من جمله بمعني امر است مثل اينکه مورد يعني امر فرمود و چنين دستور از مقام ربوبي صادر شد أَلّا تَعبُدُوا إِلّا إِيّاهُ يعني او را پرستش كنيد لا غير که مفاد كلمه طيبه لا اله الا اللّه است که اولين دستور جميع انبياء بوده و گفتيم اينکه كلمه توحيد سه دلالت دارد مطابقي التزامي اقتضايي امّا مطابقي توحيد عبادتيست که پرستش نكنيد جز ذات مقدس او را و التزامي توحيد
جلد 12 - صفحه 238
ذاتي و افعالي و صفاتي است زيرا اگر غير او واجب الوجودي بود يا خالق و رازقي بود آنهم سزاوار پرستش بود و اقتضايي آنكه بجميع فرمايشات او بايد معتقد باشند و باور كنند و عمل نمايند از عقائد و اخلاق و وظائف ديني وَ بِالوالِدَينِ إِحساناً اولا اطاعت والدين از واجبات مهمّه شرعيه است در جميع امور مباحه و مستحبه و مكروهه که اگر امر كردند واجب ميشود و اگر نهي كردند حرام ميشود بلي اگر امر آنها بر ترك واجبي يا فعل حرامي است نبايد اطاعت كرد چنانچه ميفرمايد:
وَ وَصَّينَا الإِنسانَ بِوالِدَيهِ حُسناً وَ إِن جاهَداكَ لِتُشرِكَ بِي ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ فَلا تُطِعهُما عنكبوت آيه 7.
و نيز ميفرمايد وَ وَصَّينَا الإِنسانَ بِوالِدَيهِ حَمَلَتهُ أُمُّهُ وَهناً عَلي وَهنٍ وَ فِصالُهُ فِي عامَينِ أَنِ اشكُر لِي وَ لِوالِدَيكَ إِلَيَّ المَصِيرُ وَ إِن جاهَداكَ عَلي أَن تُشرِكَ بِي ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ فَلا تُطِعهُما وَ صاحِبهُما فِي الدُّنيا مَعرُوفاً الاية لقمان آيه 14.
و ثانيا غير از عنوان اطاعت بايد بآنها احسان كرد چه در امور دنيوي و چه اخروي حيا و ميّتا.
إِمّا يَبلُغَنَّ عِندَكَ الكِبَرَ أَحَدُهُما أَو كِلاهُما فَلا تَقُل لَهُما أُفٍّ.
معني اينکه نيست که اگر بپيري نرسيدهاند جائز باشد گفتن افّ بلكه مراد اينست که انسان در پيري بهانه زياد دارد و توقعات بسيار و اولاد را خسته و ناراحت ميكند اگر بخواهد تمام توقعات آنها را انجام دهد ميفرمايد اظهار خستگي و ناراحتي نكن و بزبان فارسيايش نگو چون آدم پير زود دل شكسته ميشود در اخبار دارد اگر از كلمه افّ چيزي كمتر بود خداوند از او نهي ميفرمود وَ لا تَنهَرهُما نهر كلمه زجر يعني لا تزجرهما آنها را زجر نكن و ناراحت نكن که از تو منزجر شوند وَ قُل لَهُما قَولًا كَرِيماً با احترام با آنها صحبت كن حرف سبك بآنها نزن باصطلاح معروف است بنشين و بفرما و بتمرگ يك معني دارد لكن بسيار تفاوت ميكند.
239
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 23)- بعد از اصل توحید به یکی از اساسیترین تعلیمات انسانی انبیاء ضمن تأکید مجدد بر توحید اشاره کرده، میگوید: «و پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید و نسبت به پدر و مادر نیکی کنید»! (وَ قَضی رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً).
قرار دادن توحید یعنی اساسیترین اصل اسلامی در کنار نیکی به پدر و مادر تأکید دیگری است بر اهمیت این دستور اسلامی.
سپس به بیان یکی از مصداقهای روشن نیکی به پدر و مادر پرداخته، میگوید:
«هرگاه یکی از آن دو، یا هر دو آنها، نزد تو به سن پیری و شکستگی برسند (آن چنان که نیازمند به مراقبت دائمی تو باشند از هرگونه محبت در مورد آنها دریغ مدار، و کمترین اهانتی به آنان مکن، حتی) سبکترین تعبیر نامؤدبانه یعنی: اف به آنها مگو» (إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ).
«و بر سر آنها فریاد مزن» (وَ لا تَنْهَرْهُما).
بلکه «با گفتار سنجیده و لطیف و بزرگوارانه با آنها سخن بگو» (وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا کَرِیماً).
ج2، ص630
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ تفسیر کشف الاسرار.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 495.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.